ورود / ثبت نام
توصیف آموزش حضوری در مدرسه و ضرورت همدرسی

توصیف آموزش حضوری در مدرسه و ضرورت همدرسی

واقعیت این است که با حضور مشاور، کمک مشاور، معاون آموزشی، معاون و همه‌ی تیم اجرایی مدرسه شناخت ما از بچه ها یک شناخت کلی است و کارهای در دو جبهه متفاوت صورت می‌‌گیرد.

در فرایند آموزشی مدرسه یک معلم معمولا 10 تا 40 دانش آموز دارد و سعی می‌کند که شیوه ارائه بحث‌های آموزشی متناسب باشد. (هر چند نوسان و تفاوت زیادی بین مدارس دولتی، غیرانتفایی، غیرانتفایی خوب و برند وجود دارد. در این 4 سبک مدرسه 4 شیوه متفاوت آموزشی ارائه می‌شود ما فرض را می‌گیریم که شیوه آموزشی خوبی صورت می‌گیرد.)

 از یک طرف سعی بر این است از روند آموزشی که منتقل می‌شود شناخت پیدا کنیم و معاون آموزشی تلاش می‌کند طرح درس‌ها و کیفیت آن‌ها را ارتقا دهد. از طرف دیگر مشاور سعی می‌کند اطلاعاتی از دانش آموز و خانواده‌ها به دست آورد. این دو جبهه متفاوت که به هم ملحق شوند می‌توانند کار خوبی انجام دهند ولی مسئله این جاست که یک چهارچوب کلی طراحی می‌کنند و طراحی آموزشی فرد به فرد ندارند.
وقتی دانش آموز از فضای آموزش مدرسه جدا می‌شود چه اتفاقی برای برایند فکری‌اش پیش می آید؟ در این موقعیت نه معاون آموزشی و نه مشاور حضور دارد و یک حلقه مفقوده وجود دارد. دانش آموز با همه آموزش‌هایی که گرفته‌است حالا باید تکالیف را انجام دهد. در این جا طراحی خاصی وجود ندارد، نهایت در مدارس خوب مشاورها یک برنامه‌ریزی به دانش‌آموزان می‌دهند و تا زمانی که دانش‌آموز به مشکل خیلی حادی برنخورده باشد بررسی جز به جز کارش را نداریم. 
قبل از برنامه‌ریزی و خوردن به یک مشکل حاد یک رصد و مشاهده لازم است تا در خانه به بچه کمک کند فرایند آموزشی را تکمیل کند. فرایند آموزشی بعد از کلاس درس ناتمام باقی می‌ماند و زمانی به اتمام می‌رسد که در ذهن بچه مرور، تکرار، ته نشین و قابل استفاده در زندگی دانش‌آموز و علایق او شود.
بعد از کلاس درس بچه‌ها به مهارت هایی نیاز دارند که اگر در اختیارشان قرار ندهیم آسیب می‌بینند. یعنی قدم به قدم با بچه گام برداشتن و آموختن و بعد رها کردن او برای انجام تنهایی کارها. در مدارس اطلاعاتی به آن ها می‌دهیم ولی نمی‌گوییم دقیقا چطور از آن‌ها استفاده کنند. دفترچه راهنمای تکالیف هیچ گاه به بچه‌ها داده نمی‌شود و بچه‌ها به خودی خود هیچگاه این مهارت‌ها را کسب نمی‌کنند. بچه‌ها برای این که مفاهیم، فعالیت‌ها و تمرین‌هایی که معلم به آن‌ها آموزش داده است را بتوانند انجام دهند تا احساس موفقیت و اعتماد به نفس کنند نیاز به راهنما و کسی دارند که شیوه انجام این کار را به آن‌ها یاد بدهد.
تکالیف معمولا بخش آخر کلاس‌ است و معلم‌ها نهایت ده دقیقه برای توضیح شیوه انجام آن وقت می‌گذارند که این موضوع در فضای مجازی مهجورتر مانده است زیرا معلم‌ها تکالیف را فقط ارسال می‌کنند و بچه با حجم مطالبی که به او یاد دادند و باید الان از آن‌ها استفاده کند تنها می‌شود.
مهارت آموزی کار همدرس است چرا که فرد به فرد با دانش‌آموزان ارتباط می‌گیرد و حلقه مفقوده‌ای که بچه‌ها به آن لازم دارند تا مهارت حل مسئله، برنامه ریزی، نظم، مسئولیت پذیری را گام به گام یاد بگیرند انجام بدهند اینجاست. اگر در مدرسه برای آن‌ها کلاس مهارت زندگی بگذاریم اما برایشان مهارت انجام تکلیف و درس خواندن نگذاریم کمکی به آنها نکردیم. مهارت‌های زندگی در زندگی خانوادگی و اجتماعی به کار می‌آید و ربطی به انجام تکالیف ندارد.  اما اگر بتوانیم مهارت‌های انجام تکالیف را همزمان با انجام تکالیف، فعالیت‌ها و درس خواندن ارائه کنیم یعنی توانستیم مهارت ها را به شکل کاملا کاربردی به آن ها آموزش دهیم و زمانی این اتفاق می‌افتد که بچه به طور واضح نیازمند کمک است. معمولا بچه‌ها سر جلسه امتحان وقتی می‌خواهند جواب سوالی را که بلد نیستند بنویسند کسی جواب آن سوال را به آن‌ها بگوید هیچ وقت جواب آن را فراموش نمی‌کنند. اگر در لحظه حل تکلیف، خواندن درس و آماده شدن برای امتحان که لحظه اضطرار دانش‌آموز است شیوه‌ها و مهارت‌های مواجهه با درس، کتاب و تکالیف را به آن‌ها یاد دهیم و در این حین به او مهارت‌های پایه‌ای مثل نظم و مسئولیت پذیری را بیاموزیم، نقطه‌ای طلایی است که دانش آموز می‌تواند آن‌ها را یاد بگیرد و مورد استفاده قرار دهد.
برای کودکان از پیش دبستان تا پایان دوره دبستان منابع مکتوب و غیرمکتوب داریم که متناسب با ویژگی‌های آموزشی- مهارتی و سنی آن‌هاست. این منابع شامل کتاب‌های آموزشی، داستان‌ها، کلیپ‌ها، انیمیشن‌ها، بازی‌ها و سرگرمی‌ها است.
بچه‌ها یک سری ویژگی‌های مشترک دارند و یک سری ویژگی‌های متفاوت. ویژگی‌های متفاوت بچه‌ها باعث می‌شود که چیدمان و طراحی آموزشی-مهارتی برای آن‌ها کمی متفاوت‌تر باشد. یعنی دو دانش‌آموز به یک سبک درس نمی‌خوانند، به یک سبک فکر نمی‌کنند، به یک سبک از منابع استفاده نمی‌کنند و در یک محیط یکسان خانوادگی قرار ندارند.
این تفاوت‌ها سبب شد که به یک ابداع تازه‌ای فکر کنیم که آن همدرسی است. علاوه بر داده‌های کلی و ویژگی‌های مشترکی که وجود دارد باید بتوانیم کمک کنیم که تفاوت‌ها مانع رشد بچه‌ها نشود بلکه عاملی برای ایجاد فرصت‌های تازه بشود. دانش‌آموزان نیاز به مشاهده‌گر دقیق، همدل و همراه دارند که به آن‌ها کمک کند ویژگی‌هایشان عاملی برای رشد آموزشی، مهارتی، فردی و شخصیتی و توانمندی آن‌ها بشود و بستری برای کشف استعداد آن‌ها.
اما خیلی وقت‌ها این تفاوت‌ها مانع رشد بچه‌ها می‌شود چرا که از گردونه‌ی اکثریت جا می‌مانند. نه به این معنا که به اندازه‌ی یک سال تحصیلی جا بمانند بلکه ممکن است به اندازه‌ی چند جلسه از کاری یا فعالیتی جا بمانند. همدرسی این‌جا ضرورت پیدا می‌کند که حلقه‌ای بین منابع مکتوب و غیرمکتوب کودک و کودک ایجاد کنیم. این حلقه کمک می‌کند بچه‌ها بتوانند مسیر آموزشی را مثل هم‌سالان خود طی کنند. ممکن است طراحی و چیدمان برنامه‌های فردی این بچه‌ها تغییر کند اما همه‌ی آن‌ها در یک کلاس شرکت می‌کنند.
همدرسی به این بچه‌ها کمک و توانمندی‌هایشان را برای آن‌ها مرور می‌کند، از بزرگنمایی و اغراق پرهیز می‌کند، سعی می‌کند چیزی که بچه‌ها برای توانمندتر شدن، شناخته شدن و یادگیری نیاز دارند، در اختیارشان قرار دهد. این کمک می‌تواند در حد دادن انرژی مثبت، آموزش یک تکنیک یا یک گفتگوی ساده باشد و هر آنچه که هست چون متناسب با نیاز دانش‌آموز آماده می‌شود بسیار سازنده و راهگشا است زیرا ممکن است دانش‌آموز به خاطر عدم توانایی، عدم دقت در توانایی خودش از یک مسیر جا بماند. همدرسی کمک می‌کند عقب‌ماندگی‌ها جبران و اشکالات، مسائل و چالش‌ها برطرف شود.
همدرسی زمانی ضرورت پیدا می‌کند که برای فرایند آموزشی، تولید محتوا و طراحی آموزشی برمبنای هوش‌های چندگانه، تفاوت‌های فردی و مدل‌های مختلف یادگیری برنامه‌ریزی نکرده باشیم.
زمانی که آموزش فقط یک بعد یا چند بعد مشخص را پوشش دهد، وقتی که محتوای مکتوب و غیرمکتوب گروه سنی کودک فقط به یک سری موضوعات توجه کند و وقتی طراحی‌های آموزشی برمبنای شیوه‌های خلاق و گسترده نباشد و مدل‌های مختلف یادگیری را مورد توجه قرار ندهد، ما نیاز به همدرسی داریم که حلقه مفقوده آموزش را کامل کند.
اگر همدرسی اتفاق نیفتد تمام هزینه‌ها، وقت و مسیری که طی می‌کنیم به سر منزل مقصود خودش نمی‌رسد، چرا که ما با دانش‌آموزان متفاوت با هوش‌های مختلف، با علاقمندی‌های متفاوت، با بسترها خانوادگی متفاوت و فرهنگ و زبان‌های متغیر در ارتباط هستیم؛ یعنی نیاز داریم آنچه که به آن‌ها ارائه می‌کنیم یا از لحاظ محتوا همه‌گیر باشد یا اگر نمی‌توانیم در محتوا تغییرات زیادی ایجاد کنیم و کتاب‌های درسی را متناسب با این ویژگی‌ها متنوع کنیم نیاز داریم در نوع ارائه، طراحی آموزشی و طرح درس‌های متنوع تفاوت ایجاد کنیم.

مقالات بیشتر
مشکلات دانش‌آموزان در پایه ششم چیست؟
مشکلات دانش‌آموزان در پایه ششم چیست؟

در سال‌های ابتدایی دبستان که بچه‌ها شور و شوق شدیدی برای تعریف کردن و حرف زدن داشته‌اند در سال ششم کمرنگ‌تر می‌شود و بچه‌ها ترجیح می‌دهند به جای استفاده از کلمات، احساساتشان را با رفتارشان نشان دهند.

مشکلات دانش‌آموزان در پایه چهارم چیست؟
مشکلات دانش‌آموزان در پایه چهارم چیست؟

در سال چهارم دبستان بچه‌ها از لحاظ اخلاقی رشد چشمگیری می‌کنند. در سال‌های قبل مسئله انصاف ممکن است برای بچه‌ها ایجاد شود؛ ولی در سال چهارم دبستان این موضوع به اوج خودش می‌رسد.

مشکلات دانش‌آموزان در پایه دوم چیست؟
مشکلات دانش‌آموزان در پایه دوم چیست؟

دانش‌آموزان کلاس دومی با گذر از سال اول ابتدایی، از خودمحوری عبور کرده‌اند و متوجه این موضوع شده‌اند که خود آن‌ها و دیگران متمایز از هم هستند.

صفحه اصلی
دبستان
مرکز تربیت مربی
مرکز مشاوره
مرکز حل مسئله
سنجش
امید ایران