شما خودتان را چقدر خوشبین میدانید؟ اصلا خوشبینی از نظر شما چیست؟ معمولا ما برای اتفاقاتی که برایمان میافتد توضیح و تفسیری به خودمان یا دیگران ارائه میدهیم برای مثال من تصادف کردم؛ چون حواسم نبود. دوستم تلفنم را جواب نداد؛ چون آدم حواسپرتی است. من در این آزمون موفق شدم؛ چون تلاش کردم و ... این که ما چگونه این اتفاقات را برای خودمان تفسیر میکنیم نشان میدهد که خوشبین یا بدبین هستیم.
اتفاقات مثبت و منفی برای همه افراد چه خوشبین و چه بدبین، به یک میزان رخ میدهد؛ اما افراد خوشبین از این اتفاقات راحتتر گذر میکنند و کمتر دچار درماندگی میشوند. سبک توضیحی ما بهنوعی جهانبینی ما را نشان میدهد، این که چطور دنیا و اتفاقات را تفسیر میکنیم خوشبینانه یا بدبینانه.
خوشبینی یک نوع سبک تفسیری یا تبیینی است که افراد از آن برای توجیه موفقیتها و شکستهای خود یا دیگران استفاده میکنند.
سبک تبیین
سه سبک وجود دارد که با آنها میتوانیم اتفاقات را تفسیر کنیم.
1. شخصیسازی (درونی و بیرونی)
2. پایداری (موقت و دائمی)
3. فراگیری (اختصاصی و فراگیر)
شخصیسازی: درونی در برابر بیرونی
در این نوع بررسی میکنیم چه کسی باعث اتفاق بوده است. اگر اتفاق را به شخص خودمان نسبت بدهیم، آن را اصطلاحا درونی تفسیر میکنیم و اگر آن را بیرون از خودمان نسبت دهیم، اصطلاحا آن را بیرونی دانستهایم. به طور مثال وقتی نمره کمی در امتحان میگیریم، اگر علت آن را ضعف خودمان یا تلاش کم خود بدانیم، سبک تبیین ما درونی است و اگر علت نمره کم را سوالات سخت یا بدشانسی بدانیم، آن را بیرونی دانستهایم.
پایداری: موقت در برابر دائمی
نوع دوم به این بر میگردد که ما چقدر اتفاقات را گذرا یا پایدار میدانیم. در مثال قبلی فرد ممکن است نمره کم خود را یک چیز دائمی بداند و بگوید: «من همیشه بیاستعداد هستم و نمره کمی میگیرم» یا شاید آن را موقت ارزیابی کند و بگوید: «این بار بهقدر کافی تلاش نکردم، دفعه بعد اگر بخوانم نمره بهتری میگیرم.»
فراگیری: اختصاصی در برابر فراگیر
در این سبک، ما اتفاق را از نظر فراگیری بررسی میکنیم. در مثال قبلی ممکن است بگوییم من در کل دانشآموز خوبی نیستم (فراگیر) یا بگوییم من فقط در آن درس ضعیف عمل میکنم. (اختصاصی)
سبک تبیین خوشبینانه در برابر بدبینانه
در سبک خوشبینانه وقتی اتفاق بدی برای فرد میافتد آن را بیرونی، موقت و اختصاصی تفسیر میکند و در مقابل تفسیر بدبینانه درونی و دائم و فراگیر است. در سبک خوشبینانه فرد اتفاقات خوب را درونی و دائم و فراگیر میداند و برعکس آن توضیح بدبینانه اتفاق خوب، بیرونی و موقت و اختصاصی است.
خوشبینانهترین حالت برای توضیح یک نمرۀ بد میتواند به این شکل باشد: امتحان سخت بود (بیرونی) و من فقط این بار (موقت) این فصل کتاب را (اختصاصی) نمرۀ خوبی نگرفتم و بدبینانهترین تفسیر میتواند اینگونه باشد. من خیلی خنگم (درونی) همیشه (دائم) همۀ امتحانات را (فراگیر) خراب میکنم.
توضیح خوشبینانه برای برندهشدن در یک مسابقه را میتوان اینطور مثال زد: من خیلی تلاش کردم تا ببرم (درونی) هر بار که تلاش کنم میتوانم موفق شوم (دائمی) نه فقط در این مسابقه در بیشتر ابعاد زندگیام (فراگیر) و تفسیر بدبینانه آن میشود: این بار رو شانس آوردم نفر مقابلم مصدوم شد (بیرونی و موقت) وگرنه نمیتوانستم برنده بشم.
خوشبینی منعطف و واقعبینانه
بااینحال اگر همۀ اتفاقات را خوشبینانه تفسیر کنیم پیامدهای منفی خواهد داشت پس بهتر است بهجای خوشبینی غیرواقعبینانه آن را با خوشبینی منعطف و واقعبینانه جایگزین کنیم؛ یعنی فرد سعی میکند موقعیت را بهدرستی ارزیابی کند و سپس انتخاب میکند که چه زمانی از توضیح خوشبینانه یا بدبینانه استفاده کند. خوشبینی غیرواقعبینانه اولویت را بر احساس خوب میگذارد که شامل خودفریبی و بررسی نکردن واقعیت میتواند باشد.
برای مثال بیرونی کردن بیش از حد اتفاقات بد ممکن است منجر به این شود که مسئولیت از سر افراد باز شود که اصلا مطلوب نیست. شاید در یک امتحان این واقعا بهخاطر عدم تلاش فرد بوده است نه سختی امتحان. از آن طرف اگر این توضیح را داشته باشیم که همیشه با تلاشهایمان میتوانیم موفق شویم در صورت سخت بودن تکلیف پیش رویمان و شکست خوردن مکرر در آن فرد دچار درماندگی شود و به طور کامل دست از تلاش کردن بردارد. البته توضیح خوشبینانه برای موفق شدن و بالارفتن خودکارآمدی لازم است؛ چون فردی که توضیح بدبینانه دارد اصلا تلاش نمیکند.
اهمیت خوشبینی
تحقیقات نشان دادهاند که افراد خوشبین موفقیت بیشتر در مدرسه، شغل و حتی برای کودکان در زمینبازی به دست میآورند. کمتر گزارش افسردگی و اضطراب دادهاند. رضایت از ازدواج بیشتر، سلامتی جسمی بهتر و طول عمر بیشتر نسبت به بدبینها دارند. در انجام کارهای دشوار پایداری بیشتری میکنند و افراد بدبین در مقایسه با همسالان خوشبین خود احتمال بیشتری دارد که مبتلا به افسردگی و اضطراب شوند.
رشد و تحول سبکهای تبیینی
رویدادهای منفی زندگی بهویژه رویدادهای مزمن یا آسیبزا، بدبینی را افزایش میدهند. بهاحتمال زیاد کودکان با چنین شرایطی سبک توضیحی بدبینانه دارند و رویدادهای نهچندان شدید را نیز فاجعهآمیز تفسیر میکنند.
واکنش والدین به ناملایمات زندگی خود اغلب خوشبینی یا بدبینی را نشان میدهد. مراقبانی که به طور معمول برای رویدادهای زندگی خود توضیحات یا پیشبینیهای منفی میدهند، ممکن است بدبینی را در فرزندان خود ایجاد کنند. والدین همچنین ممکن است از طریق توضیحات و انتظاراتی که در مورد رویدادهای زندگی فرزندانشان ابراز میکنند، بر خوشبینی فرزندان خود تاثیر بگذارند. بااینحال سبک توضیحی کودکان بیشتر با توضیحات والدین برای رویدادهای کودک مرتبط است تا توضیحات والدین برای رویدادهای خودشان. یعنی این که والدین برای شکستها و پیروزیهای کودک چه تفسیری به او ارائه میدهند اثر بیشتری دارد تا این که والدین برای پیروزیها و شکستها خود چه تفسیری را به کودک منتقل میکنند.
کودکانی که از خانههای شاد و حمایتگر میآیند، در بزرگسالی بهاحتمال بیشتری سبک توضیحی خوشبینانه دارند. این یافته از این واقعیت ناشی میشود که تشویق و حمایت والدین ترس از شکست را کاهش میدهد و کودکان را قادر میسازد تا خطرات لازم را برای یافتن و تعقیب علایق و استعدادهای واقعی خود بپذیرند. موفقیت و خودکارآمدی ایجاد میشود که به نوبه خود منجر به انتظارات موفقیت بیشتر میشود.
کودکان همچنین ممکن است سبکهای تفکر خوشبینانه یا بدبینانه را از معلمان، همسالان و سایر اعضای جامعه بیاموزند. کودکان توضیحی را که معلمانشان در مورد شکستها و موفقیتهایشان ارائه میکنند، درونی کنند.
کمک به تغییر سبک تبیین
هدف این است که به کودکان بیاموزیم که چگونه در مورد علل و پیامدهای مشکلاتی که با آن روبرو هستند فکر کنند نه این که صرفا توضیحات بدبینانه را با خوشبینانه جایگزین کنیم. هنگامی که بچهها در مورد اتفاقات زندگی خود توضیح میدهند سبک تفسیری بدبینانه آنها را هدف قرار دهیم و به آنها کمک کنیم تا تفکر منعطفتر و خوشبینتری را اتخاذ کنند. البته این که کودکان کوچکتر یاد بگیرند خودشان در مورد سبک تفسیر خودشان و باورهایشان بیندیشند کمی دشوارتر است و بهترین کار این است که ما برای اتفاقاتی که برای آنها میافتد توضیحات خوشبینانه و واقعبین ارائه دهیم تا کودکان آن را درونی کنند.